آستان و درگاهی که بار یافتن در آن دشوار باشد، برای مثال دل شه در آن مجلس تنگ بار / به ابرو فراخی درآمد به کار (نظامی۶ - ۱۰۷۹)، ویژگی کسی که هیچ کس را نزد خود بار ندهد و راه یافتن به او ممکن نباشد، از نام های باری تعالی
آستان و درگاهی که بار یافتن در آن دشوار باشد، برای مِثال دل شه در آن مجلس تنگ بار / به ابرو فراخی درآمد به کار (نظامی۶ - ۱۰۷۹)، ویژگی کسی که هیچ کس را نزد خود بار ندهد و راه یافتن به او ممکن نباشد، از نام های باری تعالی
تنگدست و مفلس و فقیر و تهی دست. (ناظم الاطباء) : بوسهل پی آوردن خواجه، فرستاده آمد که بوسهل بروزگار گذشته تنگحال بود و خدمت و تأدیب فرزندان خواجه کردی. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 59). ور دم نزدم چو تنگحالان دانی لغت زبان لالان. نظامی. رجوع به تنگ حالی و تنگ و دیگر ترکیبهای آن شود
تنگدست و مفلس و فقیر و تهی دست. (ناظم الاطباء) : بوسهل پی آوردن خواجه، فرستاده آمد که بوسهل بروزگار گذشته تنگحال بود و خدمت و تأدیب فرزندان خواجه کردی. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 59). ور دم نزدم چو تنگحالان دانی لغت زبان لالان. نظامی. رجوع به تنگ حالی و تنگ و دیگر ترکیبهای آن شود
جایی بی وسعت. مکانی که کسی به دشواری در آن جای گیرد: همه نعل مرکب زنم باژگونه به وقتی کزین تنگ جا می گریزم. خاقانی. به عرض دو میدان در آن تنگ جای فشردند چون کوه پولاد و پای. نظامی. رجوع به تنگ و دیگر ترکیبهای آن شود
جایی بی وسعت. مکانی که کسی به دشواری در آن جای گیرد: همه نعل مرکب زنم باژگونه به وقتی کزین تنگ جا می گریزم. خاقانی. به عرض دو میدان در آن تنگ جای فشردند چون کوه پولاد و پای. نظامی. رجوع به تنگ و دیگر ترکیبهای آن شود
گیراگیر شام. (آنندراج). نزدیک شام: به این حال پریشان خنده بر صبح وطن دارد دل آواره ام در تنگ شام حلقۀ مویی. مخلص کاشی (از آنندراج). رجوع به تنگ کلاغ پر و تنگ و دیگر ترکیبهای آن شود
گیراگیر شام. (آنندراج). نزدیک شام: به این حال پریشان خنده بر صبح وطن دارد دل آواره ام در تنگ شام حلقۀ مویی. مخلص کاشی (از آنندراج). رجوع به تنگ کلاغ پر و تنگ و دیگر ترکیبهای آن شود